گنجشکی به آتش نزدیک میشد و برمیگشت پرسیدند چه میکنی ؟ گفت در این نزدیکی چشمه هست و من نوکم را پر آب میکنم و روی آتش میریزم . گفتندحجم آتش درمقایسه باآبی که می آوری بسیار زیاد است واین فایده ندارد . گفت شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما هنگامیکه خداوند پرسد زمانیکه دوستت در آتش میسوخت چه کردی ؟ پاسخ میدهم هر آنچه ازمن برمی آمد
گمان میکنم هر انسانی روزی، جای خالی دوست را حس خواهد کرد؛ شاید روزی که تنها کفشهای خالی اش مانده باشد ...
جزخداکیست که درسایه لطفش برویم رحمت اوست که هرلحظه پناه من وتوست
به امید آن روز...
قشنگ بود ممنون[لبخند]
گنجشکی به آتش نزدیک میشد و برمیگشت پرسیدند چه میکنی ؟ گفت در این نزدیکی چشمه هست و من نوکم را پر آب میکنم و روی آتش میریزم . گفتندحجم آتش درمقایسه باآبی که می آوری بسیار زیاد است واین فایده ندارد . گفت شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما هنگامیکه خداوند پرسد زمانیکه دوستت در آتش میسوخت چه کردی ؟ پاسخ میدهم هر آنچه ازمن برمی آمد
خواب رؤیای فراموشی هاست خواب را دریابم که در آن دولت خاموشی هاست...
همیشه نسبت به کسانی که بیشتر دوست داریم سختگیرتر میشویم چون توقع انجام خیلی کارها را از آنها نداریم !
تونل ها به ما میگویند که " همیشه راهی هست" حتی در دل سنگ..
اعتماد، ساختنش سالها طول میکشد ، تخریبش چند ثانیه و ترمیمش تا ابد . . .[گل]
دوستی یک اتفاق است و جدایی یک قانون!! کاش هیچ اتفاقی منجر به قانون نشود...